عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است / توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است
ادامه در ادامه ی مطلب
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو
درد دارد ، وقتی چیزی را کسر می کنی که با تمام وجودت جمع زده ای
تو را ای گل کماکان دوست دارم / به قدر ابر و باران دوست دارم / کجا باشی کجا باشم مهم نیست / تو را تا زنده هستم دوست دارم
تفاهم به معنای درک کردن نیست ، بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست
بر سر مزرعه ی سبز فلک ، باغبانی به مترسک می گفت : دل تو چوبین است و ندانست که زخم زبان ، دل چوب هم می شکند . . .
مه شب مرغ دلم بر سر دیوار تو بود / میپرد از قفس و عاشق دیدار تو بود / خبرت هست که از خوبی خود بی خبری / به خدا خوبتر از خوبتر از خوبتری
دلم شوق تو را دارد ، تو غافل از دل مایی / به ما گاهی نگاهی کن ، دلی دارم تماشایی
عجب رسمی ست رسم آدمیزاد / که دور افتاده را کم میکنند یاد / که دور افتاده حکم مرده دارد / که خاک مرده را کی میبرد باد
من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم