چرا سکوت تنهایی ام را نمی شنوی .
مگر نمی دانی دلم در فراق تو فریاد برآورده.
اشکم بند نمی آید، نفسهایم به شماره افتاده است.
دردانه ام . مگذار تنهایی آزارم دهد.
مگذار اندوه بی تو بودن را حس کنم.
کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد، تا امروز
چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک بريزند.
مهم نیست فردا چی میشه مهم اینه که امروز دوستت دارم.
بگو چقدر به انتظارت بشینم آخر ای بی وفا زمان از من عبور کرده و ستاره ها شاهد خاموش شدن تک تک فانوس هایم هستند.
خسته ام ، خسته خسته ، انگار صد سال پیاده راه آمدم.
انگار صد سلسله کوه را روی شانه های نحیفم حمل کرده ام.
انگار هزار سال است که پلک بر هم نگذاشته ام.
ولی بدان همیشه یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم هست.
عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است.
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم.
و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم.
به کی بگم که شانه هام آرزوی اشک هایت را دارد .
به کی بگم که زندگی بدون تو معنی بجز مرگ ندارد .
چقدر آرزو دارم بتوانم به روياي با تو بودن برسم و ه چه روياي شيريني است.
روياي با تو بودن ، رويايي که دست من را به دستان گرم تو مي رساند.
باور کن من گناهی ندارم ولی انگارقسمت اینه , که چشمام به راهت بشینه
و این دل و جسم خستم , به پای تو فدا بشه.
منی که غرور و توی چشمات شکستم.
برای تو مینویسم ... از عمق احساسم.
مینویسم تا شاید بدانی که طپش قلبم در سینه ... فقط به خاطر توست.
راستی چه زیباست تو را دوست داشتن ، وبا تو عشق را ساختن.
وچه زیباتر برای توسرودن،و تو را بعد از خدا ستودن.
براي تو مي نويسم . برای تو ، تا بداني که ياد تو در لحظه لحظه وجودم جاري است.
ای يه دنيا گل ياس و ای یه عالم گل ميخك.
ای بهانه قشنگ زندگيم .
بگذار تا قلب کوچکم را فدایت کنم.
بگذار تا خاک زیر پایت شوم.
بگذار تا خنده ی رو لبانت باشم.
بگذار تا اشک چشمانت باشم.
وقتي که تو رفتي همه چيز رفت.
حتي لبخند گل ياس هم رفت.
و اون همه قلب پر احساس ، توي سينه بي تپش شد.
ای ولي نعمت عشق.
تو از ملائک بهشتي.
باور کن این زندگی را که هر روز تنها با وجود و یاد تو جریان دارد فقط بخاطر توست.
باور کن قلبم فقط برای تو می تپد.
می خواهم از تو بگویم.
از تو که عاشقانه دوستت دارم .
با ساده ترین کلمات.
همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد.
می خواهم بگویم دوستت دارم.
تو آن عشق ابدي هستي كه در خانه اميد دلم جا باز كردي.
ميدانم كه با تو مي توان نيمه تاريك يك سرنوشت را روشن ديد.
پس بیا و خانه ام را روشن کن.
برای تو مینویسم .ای بهترینم . از عمق احساسم مینویسم.
مینویسم تا شاید بدانی که طپش این قلب در سینه فقط به خاطر توست.
برای تو مینویسم.
که بدانی تو بودی آن یگانه عشقی که در لا به لای خرابه های قلبم لانه کرده بود.