دلتنگی ...
پریزاد قصه های شیرینم ! دلتنگم و تنها نگاه پر از محبت توست که گویای این دلتنگی است ، دلتنگم و تنها نگاه گرم بی ریای تو را خواهانم ، دلتنگم و تنها طنین صدایت ، آرامش قلب من است ، دلتنگم و دلتنگی ام تنها با وجود تو رنگ خواهد باخت.
نازنینم ! دلم برای ثانیه های با تو بودن تنگ است ، دلم برای نگاه دریایی ات تنگ است. هوای بودنت را خواهانم ، دلم برای تمام دیروزها تنگ اس. کاش امروز دیروز بود و من نگاه گرمت را به دیگری نمی بخشیدم.
محبوب دیروز و شیرین زبان امروزم ! ذره ذره ی وجودم تقدیم به تار تار موهایت ، زندگی ام فدای قامت برازنده ات ، چشمهایم نثار قدم های استوارت و بود و نبودم تنها برای نفس هایت.
دلتنگی ام را به پاس چشمان زیبایت نادیده می گیرم و قامت دلربایت را همیشه در آینه ی ذهنم به تصویر می کشم تا همیشه یاد و نامت سرلوحه ی زندگی ام باشد.
غزلکم ! بدان که پیوسته آسمان چشم هایم به خاطر تو بارانی است. از خدا می خواهم آسمان چشمانت را برای همیشه از آن من گرداند تا چشمتنت در اعماق وجودم جاده ای از عشق بسازند.
دلتنگی ام را در نهایت عشق به سویت می فرستم تا بدانی چه قدر دلتنگ آن چشمانی هستم که بارها به احترامشان به اشک نشسته اند.
دلتنگی مرا ببین و برای من سایبان همیشگی باش.
خواهشآ کمتر از ۵نظر ندهید.با تشکر